"عَـــتـیــق"

وحُـبّـی لَـکـَــ شَفیعی اِلَیکـــــــــــ

"عَـــتـیــق"

وحُـبّـی لَـکـَــ شَفیعی اِلَیکـــــــــــ

روزمره گی

چهارشنبه, ۳ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۳۶ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

پس از مدت ها پنل رو باز کردم اول با دیدن نظر عزیز دلم سید جانم چشمام روشن شد:)

چندتا وبلاگ که خیلی هم دوستشون دارم رو خوندم اولیش خیلی خوشحالم کرد دلم قنج رفت براش اینکه بلاخره به وصال یار رسیده و داره حالشو میبره

با دومیش احساس همذات پنداری کردم و از ته دل برای آرامش روحی و جسمی اش دعا کردم

امان از سومی ...اشک اشک اشک

 

+امروز با یکی از دوستانم قرار گذاشتیم بریم پارک وقتی رسیدم دیدم دوتا خانم دیگه هم هستند که با دوست من دوستن...این دوتا خانم ناز معلم هستند خیلی هم خوش برخورد و خوشگل در کمال تعجب متوجه شدم یکیشون ۴۰سالشه یکیشونم ۳۶خداییش اصلا بهشون نمیخورد! و متاسفانه مجرد باز هم بهشون نمیخورد خیلی ناز بودنا واقعا چرا باید تواین سن هنوز مجرد باشند؟

دهه شصتی ها رو خیلی دوست دارم چون واقعا نسل تکرار نشدنی هستند و خیلی صبورو و بافهم و کمالات اند:)

ان شاالله تا دیر تر نشده یارشون به وصالشون برسه البته بهتره دعا کنم عاقبت بخیر بشن جون ازدواج لزوما باعث حال خوب و عاقبت بخیری نیست

+دختر خاله ام هم بازی بچگیام یکسال از من بزرگتره  به خاطر ارتشی بودن همسرش الان کردستان هستند عکسای خودش و بچه هاش رو خیلی برامون میفرسته در کمال تعجب با اینکه خیلی وقته مانتویی شده و موهاشم دیده میشه اما الان مانتو هاش تبدیل به بولوز شدند و دخترشم که به سن تکلیف رسیده کلا لخته!!!از باب دلسوزی و دوست داشتن خیلی ناراحت شدم برخودم واجب دونستم نهی از منکر رو...در جواب عکس سرلخت دخترش که باد میزد و پراز مرد بود با شوخی نوشتم گیسو پریشان رو برنگردان😍بعد باز نوشتم زمان ما سن تکلیف بودا😂

اونم درجواب نوشت فقط برا زمان ما بود و بس🤐

وتکیه کلامشم اینه الان همه اینجورین...

از نظرم استدلال مسخره ایه 

+از ارتباط با نامحرم در محل کارم به خدا پناه میبرم 

+خیلی خسته ام ...خسته ی جسمی و روحی دلم میخواد مثل یه دختر بچه ی لوس بدون توجه به درست و غلط بودن حرفام برم تو بغل امام رضا و های های گریه کنم...

همه چی زندگی از دستم در رفته روز به روز لاغرتر میشم و پیرتر نمیدونم تاکی میتونم ادامه بدم...

جالبه بدونید هرکسی رو بعد مدت ها میبینم خیلی تعجب میکنه از ظاهر الانم:(

ودیگه خسته شدم به همه توضیح بدم چیزی نیست بچه شیر میدم لاغر شدم

 

 

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲/۰۳/۰۳
عَتیق الحُسَین

نظرات  (۳)

سلام عزیزم

خدا قوتت بده

ان شاء الله بچه بزرگ تر بشه حال جسمیت بهتر میشه 

خواهرجان اون پاراگراف آخرت رو کاملا می‌فهمم، و چقدر بده که هنوز خیلی از مردم به این درک نرسیدن که حق ندارن در مورد چاق و لاغری بقیه صحبت کنن...

پاسخ:
سلام خواهر عزیزم
ممنونم عزیزدلم خداقوت به خودت 
بهتری ان شاالله؟خیلی دلم پیشته اما همون خستگی های روحی و جسمی مانع ارتباط و نظر گذاشتن و احوال پرسی شده:(

+درسته دقیقا ...حس مثبت که نمیدن حداقل حس منفی هم ندن
۰۶ خرداد ۰۲ ، ۱۶:۲۲ امّــــ شـــهــــر‌آشـــــوبـــــــ

منو که دیشب یه نفر دید، که دفعه اول بود میدید، بهم گفت چرا نسبت به خواهرات انقد از بین رفته ای😁😁😁

پاسخ:
آخی...این بنده خدا که زده نابودت کرده😂
منکه واقعا دیگه حس بدی میگیرم یکی از همکارام روزی ده بار میگه که واییییی چقد لاغر شدی!
یه زمانی آرزوم بود نی قلیون بشم الان که شدم و هرروز حس منفی میگیرم دلم برای دوران تپل موپولیم تنگ شده
۰۴ مرداد ۰۲ ، ۱۰:۳۲ آب‌گینه موسوی

سلام عزیزم لطف داری، چشمت روشن به جمال مولا عج

و ممنونم بابت مطالعه و قنج دل مهربانت. :)

خدا یاریت کنه و ماجور باشی!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی