ای کاش که من پیر شوم در بغلت
بسم الله الرحمن الرحیم
قبل از اینکه برم پیششون با خودم گفتم آخ جون میرم و یکم خلوت میکنم با مهربون ترین فرد زندگیم حرف میزنم و درد دل میکنم و کلی کیف میکنم
اما وقتی گنبد رو از دور دیدم گفتم دختر حسابی تو خجالت نمیکشی؟آخه چقدر بی ادب و پررو؟ایشون امام معصوم هستند حجت خدا بر زمین این درسته شوما بری و چرت و پرت بگی و حرف های بچگونه بزنی که تخلیه بشی و دلت باز بشه؟؟خیلی بی ادبانه و زشته
مثل یه ماموم میری زیارت امامت عرض ارادت میکنی و تامام
داخل حرم زیارت نامه خوندم مناجات کردم نماز خوندم و خداحافظی
یعنی سلام آخر رو که دادم و از حرم خارج شدم
شروع کردم انقد تو راه با امام رئوف حرف زدم و همه چیزو ریختم رو دایره
یعنی آبروم رفت :(
نتونستم هیچی نگم نتونستم با عشقم با همه کسم حرفامو نزنم
آخرم گفتم من همینم جان جانان سادات کم طاقت و لوس خودتم و کاریش نمیشه کرد