"عَـــتـیــق"

وحُـبّـی لَـکـَــ شَفیعی اِلَیکـــــــــــ

"عَـــتـیــق"

وحُـبّـی لَـکـَــ شَفیعی اِلَیکـــــــــــ

ای کاش که من پیر شوم در بغلت

سه شنبه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۰، ۰۸:۰۶ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

قبل از اینکه برم پیششون با خودم گفتم آخ جون میرم و یکم خلوت میکنم با مهربون ترین فرد زندگیم حرف میزنم و درد دل میکنم و کلی کیف میکنم

اما وقتی گنبد رو از دور دیدم گفتم دختر حسابی تو خجالت نمیکشی؟آخه چقدر بی ادب و پررو؟ایشون امام معصوم هستند حجت خدا بر زمین این درسته شوما بری و چرت و پرت بگی و حرف های بچگونه بزنی که تخلیه بشی و دلت باز بشه؟؟خیلی بی ادبانه و زشته

مثل یه ماموم میری زیارت امامت عرض ارادت میکنی و تامام

داخل حرم زیارت نامه خوندم مناجات کردم نماز خوندم و خداحافظی

یعنی سلام آخر رو که دادم و از حرم خارج شدم 

شروع کردم انقد تو راه با امام رئوف حرف زدم و همه چیزو ریختم رو دایره 

یعنی آبروم رفت :(

نتونستم هیچی نگم نتونستم با عشقم با همه کسم حرفامو نزنم

آخرم گفتم من همینم جان جانان سادات کم طاقت و لوس خودتم و کاریش نمیشه کرد

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۰/۰۱/۱۰
عَتیق الحُسَین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی