"عَـــتـیــق"

وحُـبّـی لَـکـَــ شَفیعی اِلَیکـــــــــــ

"عَـــتـیــق"

وحُـبّـی لَـکـَــ شَفیعی اِلَیکـــــــــــ

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

نمیدونم چرا انقدر همه چیز برام بی معنی شده؟

هیچ معنی برای هیچ چیز نمیتونم درحال حاضر(تاکید میکنم درحال حاضر)تصور کنم!

فکر نکنم الان چیزی وجود داشته باشه که بتونه من رو عمیقا خوشحال کنه جوری که مثل سابق شعف سراسر وجودم رو بگیره 

هیچ چیز...

 

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۵۲
عَتیق الحُسَین

بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی زود به زود روزیم میشه زائر امام رئوف شدن احساس خودشیفتگی خاصی بهم دست میده:)

خودشیفتگی ازین باب که چقد امام رئوف دوستم داره :)

خلاصه من الان تو پوست خودم نمیگنجم 

یک هفته اس همکارا سالن ورزشی رزرو کردن بریم کمی بسوزونیم این چربی های انباشته شده رو ومن به شدت استقبال کردم و طبق معمول پایه ترین:)

چون وزنم به ۶۷ رسیده و درآستانه ی ترکیدن میباشم...

اما به طور اورژانسی باید میومدم مشهد به همکارای عزیزم گفتم من نیستم اولش که کلی فحش و متلک بارم کردن بعدم سالن رو کنسل!هرچی التماسشون کردم برین باز هفته دیگه من میام قبول نکردن !

این جور محبوبیت دارم من خخخ

مشتری پروپاقرص لباسای کانالمم هستن یعنی دوسوم لباسارو به اونا میفروشیم:)

وجالبه بدونید اناق من محل اجماع و چای و صبحونه خوردن همکاراس که ازین موضوع راضی نیستم راستش چون منو از درس و کار میندازن :)

حتی کارشناس تغذیه مون که دوروزه اومده و فعلا اتاقش وسیله نداره از صبح تا خود ظهر تو اتاق منه وکل عکسای عقد خواهرش و تولد داداششو ویلای نیشابورو باغ ابرده و ...به من نشون داده خب عزیزم برو این همه اتاق یه چند تا هم به بقیه نشون بده با بقیه معاشرت کن من کارو زندگی دارم:)

اداره رو نگم که فقط شماره اتاق منو بلدن و هر کاری باهرکسی دارن به من بدبخت زنگ میزنن:)

ومراقب سلامتام که اونا هم کارای مربوط به بقیه رو از من بیچاره میپرسن

حتی خانوم دکترا کارای ثبت و ویزیت رو از من میپرسن!!آخه من از کجا کارای شمارو بدونم دلبندانم

 کافیه یه روز مرخصی باشم از ساعت ۶صبح این گوشی زنگ میخوره

درحدی آچار فرانسه ام که گاهی کار پرستاری هم انجام میدم و وقت استراحت تو خونه پرستار شیفت زنگ میزنه میگه رپید تستو چجوری بگیرم؟؟؟آخه چرا از من میپرسی بشر؟

خلاصه که یه سر دارم هزار سودا ...

و این نمیدونم خوبه یا بد و درحدی خسته میشدم که میخواستم انصراف بدم از طرح و عطاش رو به لقاش ببخشم که خودشون طرحمم بدون مشورت با من تمدید کردن و گوشیمو جواب نمیدن که بگم نمیخوام تمدید :))

عه چی همه چرت و پرت گفتم اصل مطلب این بود که الان مشهدم ونایب الزیاره همه رفقا و خواهرای گلم😍

 

+عنوان هم ربطی به متن نداشت آهنگ ماشین داشت میخوند درجریانین که من همیشه با عنوان مشکل دارم:)

 

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۵۷
عَتیق الحُسَین