"عَـــتـیــق"

وحُـبّـی لَـکـَــ شَفیعی اِلَیکـــــــــــ

"عَـــتـیــق"

وحُـبّـی لَـکـَــ شَفیعی اِلَیکـــــــــــ

۱ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

چقدر دلم برای اینجا و هوا و فضای پاکش تنگ شده بود چقد دلم براتون تنگه...

برای همه شما که هر کدوم یه گوشه ازاین دنیا مشغولید و شاید باورتون نشه یه ساداتی از رفقای وبلاگیتون دلش براتون تنگ میشه:)

خب از روزمره ها بگم و سه شغله شدنم؟

اول از خونه باغ همکارجان بگم که همگی به صرف آش رفتیم اونجا.              

همون اول کاری خانوم دکتر ماسکشو درآورد و گفت طبیعیش کنیم؟

بقیه هم درآوردن اما بنده و فاطمه همچنان روی پروتکل ها پایبند بودیم

که انقدر به من گیییییر دادن منم ماسکو دادم پایین جالب بود بعضی همکاران جدید قیافه من رو یادشون رفته بود و وقتی صورتم رو اونم با یه رژ لب غلیظ و موهای بیرون داده دیدن اصلا باورشون نمیشد من منم!

جاتون خالی خییییلی خوش گذشت از اول به آخر من فقط می‌خندیدم 

رکود دوم آش خوری رو هم کسب نمودم:)

نفر اول سه بشقاب رو از آن خودش کرد و من دو بشقاب بقیه سوسولا هم یه بشقاب:)

من و خانوم ف هم کلی چرت و پرت گفتیم و موجبات خنده دیگران رو بسی فراهم نمودیم. 

اینم عکس بخاری هیزمیشون:

                  

 

این هم جناب گردسوز نفتی نوستالژی که با روسری پاییزی من ست شده

                  

 

+واما سه شغله شدنم اینم آدرس کانال لباسم که قبلاً هم گفته بودم تو فکرشم:)

 

                                     diba_shoppp@

                          در پیام رسان تلگرام و اینستا گرام

 

+امروز داشتم با کسی که ازش خرید کرده بودم تلفنی صحبت میکردم به دلیل مشکلاتی که پیش اومده بود مجبور شدیم چند بار صحبت کنیم.بنده خدا از اصفهان بودن با لهجه غلیظ اصفهانی دفعه اول که همه چیز طبیعی بود دفعه دوم من یه ته لهجه اصفهانی گرفته بودم دفعه سوم قشنگ باطرف اصفهانی حرف میزدم...بنده خدا گفت شما واقعا از خراسانید؟

 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۹ ، ۲۰:۰۰
عَتیق الحُسَین