به مناسبت چهل روزگی
بسم الله الرحمن الرحیم
بر خلاف بارداری عالی که داشتم زایمان خیلی سختی داشتم همه کائنات دست به دست هم دادن که اون چیزی نشه که من براش برنامه ریخته بودم:)
حتی بعد از زایمان خیلی به همه لحاظ اذیت شدم
اما ذره ای بابت این اذیت ها ناراحت نبودم چون در ازاش باارزش ترین هدیه عمرم رو از خدای امام رئوف گرفته بودم ...
امروز آقا پسرم ۴۰روزه شد و خداروشکر ...
اشکهام امان نوشتن نمیدن...هنوزم باورش برام سخته که منم مادر هستم که منم واسطه ای شدم برای اومدن یکی از فرزندان حضرت زهرا
+وارد برهه ی جدیدی از زندگیم شدم به خاطر امانت خدا دارم مبارزه میکنم با یکی از چقروبدبدن ترین ویژگی هام واونم اشک دم مشک بودن و حساس بودن و توقع داشتن از دیگرانه ...
اوایل زایمانم خیلی به لحاظ روحی حالم خراب بود یکی دوبار که دور از چشم همه اشک ریختم متوجه بیقراری پسرم شدم بیقراری که باوجود اوکی بودن همه چیز اتفاق می افتاد...
الان به خاطر اونم که شده میخوام برای رسیدن به این دعای همیشگیم تلاش کنم دعایی که از عمق جانم همیشه از خدا خواستم اما منیت هام مانع رسیدن بهش میشه ...
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک
+در رابطه با تربیت فرزند پیشنهادات شمارا از قبیل صوت،کتاب،پیج و ...خواستارم:)
سلام بانو جان، قدمش پر از خیر و برکت باشه براتون انشاءالله
خوندن، شنیدن، لمس کردن و یادآوری لحظهبهلحظهی همهی چیزی که قبلتر تجربه کردم حس شیرینی بود
چه خوبه یادمون بمونه تنها نیستیم و به وسعت تاریخ، زنان این حسهای متناقض رو تجربه کردند اما عمیقا احساسِ تموم نشدنی بودنِ لحظات سختِ اون روزها رو میفهمم گرچه با لبخند به اون روزها نگاه میکنم و از اینکه صبورانه تاب آوردم راضیام :))
به واقع هیچ کتاب و صوت و نوشته و پیجی رو پیشنهاد نمیکنم جز خواندن با صدای بلند قرآن برای فرزندتون و صبر و صبر و صبر و آرامش :))
خیلی التماس دعا🙏🌷💚