"عَـــتـیــق"

وحُـبّـی لَـکـَــ شَفیعی اِلَیکـــــــــــ

"عَـــتـیــق"

وحُـبّـی لَـکـَــ شَفیعی اِلَیکـــــــــــ

بسم الله الرحمن الرحیم

آقا ما مجبور شدیم به خاطر یه سری کارها این داغان رو نصب کنیم

و طبق معمول دنبال آدمای مذهبی طور میگشتم برای فالو مخصوصا دخترای هم سن و سال خودم و موفق و مذهبی!

آقا منکه واقعا الان دارم شاخ درمیارم!!!

چی درست کردن این مذهبی های اینستا ؟دارن از ثانیه به ثانیه زندگیشون استوری و پست میذارن و هی عکس از چشم و دست یار و پیسری و دختری و ...

خانومای طلبه هم دارن میترکونن انواع عکس از حاجی و چشم خودشون:)

آقا من تعجب میکنم اینا چجوری زندگی میکنن؟همش دست به گوشی ان خب

حتی تو حرم امام رضا که همش میترسی وقت کم بیاری اینا کلا گوشی به دستن!!

حتی یکی رو فالو دارم ۸تا بچه دارن یعنی ایشونم خیلی فعاله!

آخه چجوری؟مگه داریم؟مگه میشه؟

یه چندتاشو بهتون معرفی کنم بعد نظرتون رو بگید غیبت میشه؟

آخه میخوام بدونم درسته این کارا؟

اگه خوبه ما هم ورود پیدا کنیم:))))

یکم طرفدار داشته باشیم که مدام ازمون خبر میگیرن و قربون صدقه مون میرن و همش تعریف میکنن ازمون... عقده هامون خالی شه والا

 

 

۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۰ ، ۰۱:۴۵
عَتیق الحُسَین

بسم الله الرحمن الرحیم

قبل از اینکه برم پیششون با خودم گفتم آخ جون میرم و یکم خلوت میکنم با مهربون ترین فرد زندگیم حرف میزنم و درد دل میکنم و کلی کیف میکنم

اما وقتی گنبد رو از دور دیدم گفتم دختر حسابی تو خجالت نمیکشی؟آخه چقدر بی ادب و پررو؟ایشون امام معصوم هستند حجت خدا بر زمین این درسته شوما بری و چرت و پرت بگی و حرف های بچگونه بزنی که تخلیه بشی و دلت باز بشه؟؟خیلی بی ادبانه و زشته

مثل یه ماموم میری زیارت امامت عرض ارادت میکنی و تامام

داخل حرم زیارت نامه خوندم مناجات کردم نماز خوندم و خداحافظی

یعنی سلام آخر رو که دادم و از حرم خارج شدم 

شروع کردم انقد تو راه با امام رئوف حرف زدم و همه چیزو ریختم رو دایره 

یعنی آبروم رفت :(

نتونستم هیچی نگم نتونستم با عشقم با همه کسم حرفامو نزنم

آخرم گفتم من همینم جان جانان سادات کم طاقت و لوس خودتم و کاریش نمیشه کرد

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۰۰ ، ۲۰:۰۶
عَتیق الحُسَین

بسم الله الرحمن الرحیم

مهمونا رفتن ...همین الان

از دیروز ساعت۶صبح تا همین الان در حال کار کردن و تدارکات بودم در یک شب و دو روز مهمون داشتن:)

کمرم و کف پاهام خیلی درد میکنه تقریبا اصلا ننشستم هنوزم باید برم و پیش دستی های میوه رو جمع کنم آشپز خونه و یخچال و سروسامون بدم یه جارو برقی بکشم 

مهمونی خوبی بود غذا ها واقعا خوب از آب دراومد خداروشکر و همه غذاها روخودم تنهایی پختم به جز اون سالاد آخر که مهمونام درست کردند و سیب زمینی قیمه ها...

برنج هارو هم با اینکه حجمش زیاد بود و ایرانی و گاز هم شعله اش زیاد نمیشد عالی شد ته دیگ زعفرونیشم حرف نداشت 

فکر کنم علتش این بود که همون اول ثواب پختن غذا رو تقدیم کردم به امام رضا و قطعا این غذا بد نمیشه

اما میدونید چون من کارهام خلوص نداره و معمولا از آدما توقع دارم الان یه خورده آزردم مشکل از منه که از دیده نشدن رنج میبرم...

به امید روزی که رشد کنم و کمال انقطاع محقق بشه

+شعبان عزیزم داره به نیمه میرسه و من هنوز یه مناجات شعبانیه که همدم همه ماه هامه هنوز نخوندم 

+نیمه شعبان پارسال اولین پست این وب بود 

ای وای که چقد زود دیر میشه

هنوز هم باید از فراق بگیم فراق صاحبمون:(

+راستی خیلی دلم خوش نویسی میخواد ازونا که خیلی نازه و با خودکار مینویسن نمدونم برم کلاس یا خودم هی تلاش کنم یاد بگیرم

 

 

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۰۰ ، ۱۷:۲۵
عَتیق الحُسَین

یا مقلب القلوب

خانه را تکانده ام همه جا بی نهایت بوی تمییزی میدهد

هفت سینم را چیده ام 

تابلو متبرک به نام مادر را به دیوار زده ام 

امام رئوفم را زیارت کرده ام و عیدی خواسته ام

سال را در کنار عزیزانم  تحویل کرده ام 

و آرزو هایم را کرده ام

واقعه هایم را خوانده ام

همه مقدمات را برای مهمانی فردا فراهم نموده ام

سریال نون خ راهم دیده ام

خدایا اما امشب دلم فقط تو را میخواهد دوست دارم هیچکس جز تو نباشد فقط تو باشی در همه زندگی ام فقط تو را ببینم و از آن تو باشم رها شوم رهای رها از هرچه غیر توست  اما میدانی و میدانم که اینگونه نیست :(

الهی هب لی کمال الانقطاع الیک

 

 

 

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۰ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۴۸
عَتیق الحُسَین

بسم الله الرحمن الرحیم

هرگاه ورزش زورخانه ای نگاه میکنم از اول تا به آخر اشک میریزم

 شاید چون ذکر بارزش نام زیبای بابایمان علی ست...

 

+یکی از برنامه هایی که برای رئوفم (پسر آینده ام)دارم( در صورت فراهم بودن شرایط )فرستادن نور دیده ام به گود زورخونه اس 

هم ورزش هم ذکر هم پهلوونی:)

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۱۲
عَتیق الحُسَین

بسم الله الرحمن الرحیم

عاشقانه ها تمامی ندارد کل زندگیم رابطه ایست عاشقانه ...

هرچه از دوست رسد نیکوست...تمامی ندارد این رسیدن ها...

مولای رئوفم مولایی که همیشه وقتی به این فکر میکنم که هستید که امام معصومی حجت خدایی فرزند پیامبری هست که اراده کند خودم رو در حرمش میبینم از شعف از احساس: منو این همه خوشبختی محاله ؛میخواهم ذوق مرگ شوم!!

اینکه از نعمت وجودت نتوانسته ام آنطور که باید استفاده کنم باز هم از مهر و رافت شما ذره ای کم نمیکند اینکه با سیاه ترین روی ممکن آمده ام به محضرت و آغوش بازت مرا دربرگرفته یعنی دیگر رافت فقط در آستان تو تفسیر میشود...

راستی آقای رئوف تسبیحی که به وسیله خادم درگاهت به من دادی برای ذکر مادرمان داخل سجاده است و هربار با دیدنش میمیرم و زنده میشوم :)

و از وقتی چای حرم خوردم دیگه چای جای دیگه نمیچسبه:)

 کلیک

کلیک

کلیک

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۵۸
عَتیق الحُسَین

بسم الله الرحمن الرحیم

طرح شهید سلیمانی احتمالا زیاد به گوشتون خورده

طرحی که متولی امرش بسیج بود وقرار بود ما(وزارت بهداشت)همکاری کنیم

اما واقعیت امر رو بهتون بگم که بسیج تقریبا هیچ کاری نمیکنه و همه کارهاش روی دوش نیروهای عزیز بهداشتیه...از پیگیری ها و انجام تست ها و دادن آمار و ارقام و ضدعفونی و...

تقریبا هم یه کار کاغذ بازی و با آمارهای غلط غلوط و تقریبا بدون دستاورد هست. گفتم تقریبا نه کاملا چون بازم یه کارایی شده اما مدل اجراش و دستوالعمل هاش مشکل داره از پایه وگرنه به لحاظ تئوری وروی کاغذ طرح خوبیه واقعا.

منی که توی بطن کارم و یکی از کسایی هستم که داره کار میکنه تواین زمینه اینو میگم نه کسی که از بیرون فقط حرف بزنه

نمدونم چرا اصلا اسم این طرحو گذاشتن شهید سلیمانی خب میذاشتین حسن روحانی!!!!

حیف اسم شهید بزرگوار نیست؟

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۹ ، ۱۶:۲۹
عَتیق الحُسَین

بسم الله الرحمن الرحیم

یادش بخیر یه زمانی اعتکاف میرفتیم و مثل امشب ضجه میزدیم که داره فرصت تموم میشه و دلمون تموم نشده تنگه...

شش رکعت نماز میخوندیم با یاسین و ملک و توحید و از کمرمون دود بلند میشد اما ذره ای احساس خستگی نداشتیم

ومثل فردا ام داوود میخوندیم و با واژه واژه اش عشق میکردیم و میباریدیم

خیلی سال میشه اعتکاف نتونستم برم 

خیلی بی توفیقی ها داره زیاد میشه و خیلی دارم دور میشم میترسم انقد دور بشم که راه برگشت برام خسته کننده بشه و غیر قابل بازگشت

 

+دخترای گلم رفقای عزیزم رجبیون عزیز برای من یادتون نشه دعا کنید تو این روزا و شبا

 

 

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۹ ، ۱۸:۳۳
عَتیق الحُسَین

بسم الله الرحمن الرحیم

خاص ترین مرد زندگی من که خاص ترین حس رو فقط به شما دارم و لاغیر

میلادتون مبارکمون باشه بابا علی جان کل عالم

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۹ ، ۱۸:۵۱
عَتیق الحُسَین

بسم الله الرحمن الرحیم

نمیدونم چرا انقدر همه چیز برام بی معنی شده؟

هیچ معنی برای هیچ چیز نمیتونم درحال حاضر(تاکید میکنم درحال حاضر)تصور کنم!

فکر نکنم الان چیزی وجود داشته باشه که بتونه من رو عمیقا خوشحال کنه جوری که مثل سابق شعف سراسر وجودم رو بگیره 

هیچ چیز...

 

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۵۲
عَتیق الحُسَین